×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

mokhtalef

nazar yadetoon nare....

× hame chi
×

آدرس وبلاگ من

hamejoore.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mohamad 27

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

داستانی کوتاه اما جالب

   مرد جوان مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا
اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد.
شبي مرد جوان به استخر سرباز آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه
روشن بود و همين براي شنا كافي بود.
مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون
استخر شيرجه برود.
ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي
تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و
چراغ را روشن كرد
آب استخر براي تعمير خالي شده بود
جمعه 13 اسفند 1389 - 12:58:45 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم